my prisoner

پارت ۵۰(اخر)
فلیکس به همراه هیونجین به دفتر چان برگشتن. چان موضوع رو به اونا گفت.
هیونجین: حتما برای انتقام کشتن زن و پسرش سونگمین رو دزدیه..
بنگچان: میکشمش..*با حالتی سرد*
هیونجین: چان تو نامه چیزی ازت نخواسته؟
بنگچان: گفت تا ۲۴ ساعت اینده وقت داری..یا اونو میکشم..یا باید مافیات رو بهم بدی.
هیونجین و فلیکس با شوک و تعجب به چان نگاه میکردن..هیچ کدومشون نمیدونستن چان میخواد چیکار کنه..
هیونجین: چان تو-
بنگچان: نگران نباشید..اون نمیدونه کیو تهدید کرده..یه نقشه دارم..فقط برای خودمون چهارتا..سونگهون
سونگهون: بله قربان؟
بنگچان: یه نامه براب اون بنویس..و بهش بگو امشب داخل همون کارخونه متروکه سونگمین رو بیارن..میریم اونجا.
سونگهون: چشم قربان
هیونجین: چان میخوای چیکار کنی؟..ما چهار نفر نمیتونیم جلوی اون رو بگیریم باید نیرو ها-
بنگچان: هیونجین بهم اعتماد کن..اونم الان دقیقا همین فکرو داره..فکر میکنه من قراره با تمام نیرو هام بهش حمله کنم برای همین نیرو هاشرو دور و اطراف کارخونه میزاره و داخل تعداد کمی هست..
هیونجین: و تو میخوای جوری رفتار کنی کا انگار میخوای مافیا رو بهش بدی و بعد بکشیش؟
بنگچان: دقیقا..همگی برای امشب اماده باشید.
همه سری تکون دادن و از دفتر چان بیرون رفتن. چان پوزخندی زد و زیر لب گفت
بنگچان: فکر کرده میتونه من رو بازی بده..خبر نداره ت بازی خودش میمیره..
ویو ساعت ۸ شب
همگی آماده بودن..سوار ماشین شدن و به سمت کارخونه حرکت کردن. بعد ۲ ثاعت رسیدن...ماشین رو کمی دور تر پارک کردن و به سمت کارخونه رفتن. همونطور که چان پیش بینی کرده بود ، نیرو هایی که دور و اطراف کارخونه بودن، بیشتر بود..چند تا از ادم های اون ، اونارو به داخل هدایت کردن و بعد در رو بستن. مین جی ، با پوزخند اونجا ایستاده بود و نگاهشون میکرد و کمی اون طرف تر ، سونگمین رو به صندلی بسته بودن..تمام بدنش پر از کبودی و زخم های عمیق خونی بود. چان با دیدن سونگمین، خشمش بیشتر شد و بیشتر دلش میخواد مین جی رو بکشه.
مین جی: آآ..فکر نمیکردم بنگچان سرد و خشن یه روز بخاطر یه پسر کوچولو بخواد تسلیم بشه* با طعنه *
چان هیچی نگفت..نگاهی به اطراف کرد و دید فقط دو تا ادم اونجا هستن..به هیونجین و سونگهون اشاره کرد تا اروم ، بدون اینکه مین جی متوجه بشه اون دوتارو بکشن. هیو سونگهون هم همین کار رو کردن..بی صدا اون دو نفر رو از پشت کشتن بدون اینکه مین جی متوجه بشه و سریع پیش چان برگشتن.
مین جی: خب خب..بیا نزدیک تر..باید اینو امضا کنی تا بتونی پسر کوچولو عزیزت رو نجات بدی..
چان جلو تر رفت و نگاهی به قرارداد انداخت..اگه اون رو امضا میکرد مافیا اون برای همیشه متعلق به مین جی میشد..خودکاری برداشت اما تا میخواست اما کنه...
ادامش کامنت
دیدگاه ها (۲۲۷)

my prisoner

my prisoner

یه بار دیگه این دو مومنت زیبا رو ببینیم😭✨•••••#کیپاپ #استری_...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط